قدم اول در کنترل خشم
خشم و عصبانیت یکی از مشکلات زندگی است که همه ی ما کم و بیش با آن آشنا هستیم . در افراد مختلف درجه ی عصبانیت فرق می کند. انسان هایی که زود خشمگین می شوند و شدید بروز می دهند ، هم خودشان از آثار منفی رفتارشان رنج می برند ، هم اطرافیانشان . پس بهتر است هر کس تلاش کند تا این صفت را در خود کنترل نماید.
در قدم اول باید مشخص کنیم ریشه و علل خشم مان چیست؟اگر اطلاعات کافی درباره منشأ خشم و عصبانیت خود داشته باشید، بهتر می توانید آن را کنترل کنید. چنانچه بدانید ، چه چیزهایی شما را خشمگین می سازد، در صورت امکان یا از آنها اجتناب کرده یا تلاش می کنید پیشاپیش خود را برای واکنش مناسب آماده سازید، در نتیجه پاسخ های هیجانی خود را کنترل کرده و پاسخ های سازگارتری از خود بروز می دهید.
ساختار بروز خشم
زمانی را در نظر بگیرید که بر اثر حادثه ای خشمگین شده و خشم خود را کنترل نکرده اید؛ یعنی، با رفتار خاصی عصبانیت خود را به دیگران نشان داده اید. ساختار زیر به سادگی معرف «مسیر خشم» در وجود شما می باشد.
در این حالت ابتدا عامل یا عواملی باعث تحریک هیجان ها شده، سپس احساسات را بیدار کرده و بعد از درک احساس خشم، بسته به میزان تحریک پذیری افراد، واکنش های خاص و متفاوتی بروز داده می شود.
این واکنش می تواند از یک نگاه غضب آلود تا یک دعوای حسابی ادامه یابد.
عامل برانگیزاننده(محرک)← احساس خشم ← واکنش رفتاری
البته این نمودار، شکل بسیار ساده ای از ساختار خشم کنترل نشده است که با شناسایی ریشه های خشم و علل بروز آن، در ادامه مطلب جهت تکمیل این نمودار گام بر می داریم.
ریشه ها یا علل بروز خشم
به فرموده ی امام خمینی (ره) در کتاب گران سنگ چهل حدیث، ریشه های خشم عبارتند از: « کم ظرفیتی، عجب، فخر، کبر، لجاجت، خصومت مزاج، استهزاء، مجادله، تحقیر، عیب جویی و شدت حرص بر جاه و مال.»
با ریزبینی و موشکافی موارد مطرح شده، می توان با بررسی ریشه های خشم، تقسیم بندی زیر را در نظر گرفت:
1- طرز فکر و نگرش انسان به موضوع (فکر تحت تأثیر «صحبت با ضمیر» و «خطاهای شناختی» است)
2- عدم شناخت صحیح در دادن و طلب کردن محبت نسبت به اطرافیان
3- ناکامی
4- ناامنی و تهدید
5- ناتوانی و عجز و سردرگمی
6- خلق و روحیه و عوامل جانبی
البته نمی توان ادعا کرد که علل خشم تنها همین موارد است، اما به نظر می رسد این موارد، جزء مهمترین عوامل می باشند.
در مقالات آینده در هر مورد، تمرین های مناسبی ارائه می شود تا پس از آشنایی با هر عامل، در مورد وجود آن در درون خودتان بررسی و تحقیق کرده و با پیگیری تمرین ها و عمل نمودن به آن، سعی در درونی کردن کنترل خشم نمایید.
بر گرفته از کتاب کنترل خشم در خانواده
فرآوری و تنظیم : گروه خانواده ایرانی سایت تبیان
نشانه هایی وجود دارد که به شما می گوید شکست دارد روی زندگی تان آوار می شود. اگر صدای ترک سقف زندگی تان را تشخیص نمی دهید خوب است به این نشانه ها دقت کنید:
- اولین نشانه ناسازگاری این است که خنده از رابطه شما رخت می بندد. زن و شوهر در این مرحله دیگر به هم لطیفه نمی گویند و با هم نمی خندند.
- نشانه دوم کم شدن صحبت و مکالمه است. به نظر می رسد حرف زیادی برای گفتن نمانده است. خانه به مکانی بدل می شود که زن و شوهر تنها در آن زندگی می کنند. خانه دیگر مکانی برای سهیم شدن مهر و محبت و هماهنگی نیست. در چنین وضعیتی زن و شوهر هر کدام به کار خودشان مشغول می شوند یا به بچه ها می پردازند. هر کدام به دوستان یا همسایگانشان توجه می کنند. بسیاری از کسانی که از ازدواج خود ناخشنودند در کار خود غرق می شوند. روزی 12 یا 14 ساعت کار می کنند تا مجبور نباشند به خانه بروند. برایان تریسی در کتاب راه کارهای موفقیت می نویسد: آن زوج ها تا می توانند زمان کمتری با هم صرف می کنند و به همین دلیل روابط شان بدتر می شود. مشترکات آنان کمتر و کمتر می شود و اگر خانواده ای در این وضعیت قرار گرفته است باید مشترکات بین یکدیگر را بیشتر کنند. زن و شوهر باید سعی کنند لحظات مفرح بیشتری باهم بگذرانند و تمام تلاش خود را بکنند تا رابطه خود را از نو بسازند. وی سفر، توجه به فعالیت های یکدیگر و ایجاد مشترکات جدید را از راهکارهای نجات این رابطه می داند و توصیه می کند خصوصا کسانی که فرزندانی را طی سال ها زندگی به وجود آورده اند نسبت به این سرمایه مسوولیت داشته و باید برای بهبود رابطه بکوشند.
اگر احساس می کنید در این مرحله قرار دارید و زندگی مشترک تان در حال نابودی است :
به یکدیگر لطف های کوچک کنید و کارهای عاشقانه و محبت آمیز انجام دهید. دادن هدایای کوچک ، مهربانی و محبت میتواند عشق از دست رفته را زنده کند. مثل اوایل رابطهتان به هم بیشتر توجه کنید و سعی کنید یکدیگر را درک کنید. همدلی را در خود افزایش دهید و مودبانه صحبت کردن را از سر بگیرید. جنبه های مثبت یکدیگر را جستجو کنید و به کیفیتی در همسرتان که آنها را زمانی تحسین می کردید دقت کنید. سعی کنید اشتباهات یکدیگر را فراموش کرده و ببخشید.
اما این امکان نیز وجود دارد که هر دو ناسازگار شده باشید. حتما زن و شوهرهایی را دیده اید که سر یک میز می نشینند، اما با هم حرفی نمی زنند. در یک اتومبیل هستند اما هر کدام به سمتی نگاه می کنند. سخنی با هم رد و بدل نمی کنند مگر اینکه بخواهند ایرادی در آن ببینند. این مشکل ناسازگاری است و وقتی بروز می کند عشق رخت میبندد. اگر برای بهبود روابط هیچ سعی ای ثمر نداد باید ناسازگاری را بپذیرید و برای آن راهی بیابید که به آرامش هر دوی شما کمک کند.
ترفندهای مقابله با فشارهای زندگی
هیچ کس نمی تواند ادعا کند که استرس را تجربه نکرده است. اما استرسی که یک کودک هنگام امتحان تجربه می کند با استرسی که مادر یک کودک سرطانی با آن دست به گریبان است بسیار متفاوت است.
استرس به ما امکان می دهد با خطر مبارزه کنیم یا از آن بگریزیم. به طور طبیعی مقدار کم استرس قادر است عملکرد ما را در اوضاع و احوال خاص مانند ورزش و کار بهبود ببخشد، ولی استرس بیش از حد و طولانی مدت روح و جسم را می فرساید و انسان را بیمار می سازد. با یافتن راهی برای برون رفت از موقعیت استرس زا می توان آسیب های ناشی از آن را کاهش داد، اما هر یک از ما ناچاریم گاهی یک بحران پر استرس را تجربه کنیم.
روابط خانوادگی ناراحت کننده، گرفتن خبرهای ناخوشایند از اطرافیان و دوستان و خانواده یکنواختی شغل و امورات زندگی، بیماری های مختلف یا بیکاری و نیز تغییرات عمده؛ حتی تغییرات خوشایندی مانند ازدواج یا اسباب کشی و جمع شدن استرس های روزانه مانند دیر حاضر شدن در محل کار یا معطل شدن در ترافیک را می توان از عوامل ایجاد استرس نام برد.
در صورتی که علائم و نشانه های استرس به موقع تشخیص داده شوند، می توان برای پیشگیری از مشکلاتی که ممکن است برای سلامت خود به وجود آید ، اقداماتی انجام داد.
داشتن انرژی کمتر از حد معمول، کاهش اشتها یا خوردن بیش از حد معمول از جمله نشانه های استرس هستند همچنین فرد مبتلا به استرس، مستعد ابتلا به سردرد و زخم های دهانی مانند آفت است و ممکن است به صورت مکرر به عفونت های خفیفی مانند سرماخوردگی مبتلا شود.در موارد حاد، فرد مبتلا به استرس زود رنج می شود، مدام بغض می کند، دچار اختلالات خواب و روابطش با دیگران دچار مشکل می شود. برای آن که از این حالات رهایی یابد ممکن است به سیگار یا الکل روی آورد.
اگر روش زندگی مان پر از استرس است، دقت کنیم که باید؛ عوامل استرس زا را کاهش دهیم و در طول روز زمانی را برای سپری کردن در کنار خانواده و دوستان اختصاص دهیم. ورزش کردن منظم نیز موجب تمدد اعصاب می شود و قادر است تنش های جسمی را تسکین دهد.اگر علت استرس مساله ای خارج از کنترل شماست، تنها می توانید پذیرش موقعیت را بیاموزید. .
هر چیزی که احساس کنترل درونی را در ما پرورش دهد، به ما اجازه می دهد خود را از لباس قربانی خارج کنیم و حس فشار و خفگی که شرایط به ما تحمیل می کند را فراموش کنیم و اوضاع را به نفع خود تغییر دهیم.
برای داشتن زندگی مشترک شاد و پایدار ، ابتدا باید خود را از استرس و فشار روانی دور کرده و به کنترل مناسبی به خود دست یابیم ،تا بتوانیم با همسرمان نیز وارد رابطه ی پاینده و مستحکم شویم.
منبع : چهاردیواری
گروه خانواده و زندگی تبیان - تنظیم :نداداودی
با هم اما تنها
هر ازدواجی سرانجام خاتمه مییابد. پایان بیشتر ازدواجها به دلیل مرگ یکی از زوجین است. باقی ازدواجها نیز بر اثر طلاق خاتمه مییابند. اما این، همه ماجرا نیست. گاهی به زنان و مردانی بر میخوریم که مدتها است نسبت به یکدیگر مهر و دوستی و کشش احساس نمیکنند و حتی گاه زمینه روابط آنها را خشم و نفرت تشکیل میدهد، اما به زندگی مشترک خود به دلایلی ادامه میدهند که از آن جمله میتوان به نبودن شرایط بهتر، وجود بچهها و نگرانی از بابت واکنش خانوادهها،مشکلات اقتصادی،ترس از آینده و ... اشاره کرد.
هر زمان که بین جنبههای گوناگون ازدواج هماهنگی نباشد با این پدیده روبهرو میشویم. ازدواج زمانی مطلوبترین شکل را دارد که به نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی زن و شوهر پاسخ بدهد. هنگامی که ازدواج فقط به یک جنبه بپردازد و دو جنبه دیگر را مورد غفلت قرار دهد محکوم به شکست است. حتی اگر در ظاهر به طلاق منجر نشود.
ازدواج زمانی مطلوبترین شکل را دارد که به نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی زن و شوهر پاسخ بدهد.
برای نمونه گاهی که برآوردن نیاز جنسی تنها عامل ازدواج باشد و به مسائل عاطفی یا هماهنگی اجتماعی توجهی نشود یا زمانی که مسائل اجتماعی و قول و قرارهای دو خانواده یا دو ایل و عشیره و یا موضوعاتی از قبیل دختر عمو و پسر عمو بودن تنها عامل ازدواج باشد یا زمانی که فقط عشق در اولین نگاه باعث ازدواج شود همه این موارد به زودی باعث بروز اختلاف بین زن و شوهر خواهد شد. فاصله سنی زیاد زن و شوهر و اختلاف سطح تحصیلات بین آنها نیز از دلایل طلاق پنهان است. قربانی مورد اول به طور معمول زنانی هستند که با همسرشان 20، 30 یا 50 سال تفاوت سنی دارند.
گاهی در طلاقهای پنهان میتوان با دگرگونیهایی در وضعیت محیطی یا ایجاد تغییراتی در دیدگاه طرفین به نتایج مثبتی رسید. برای نمونه در موردی که یک مرد پس از ازدواج به ادامه تحصیل میپردازد و به مرحله دکترا میرسد و آنگاه با همسرش که تحصیلات ابتدایی دارد تناسبی احساس نکرده و از نظر عاطفی از او جدا میشود، متوجه ساختن مرد به نقش همسرش در پیشرفت او و ایجاد زمینه برای پیشرفت فرهنگی زن میتواند مشکل را حل کند. اما گاهی فاصله چنان زیاد است که نمیتوان دو سر رشته پاره شده زناشویی را به هم نزدیک کرد و گره زد و آن زمانی است که از آغاز هیچ گونه تفاهمی بین زن و شوهر نبوده است یا در حال حاضر هیچ انگیزهای برای نزدیک شدن به یکدیگر ندارند.
طلاق خاموش می تواند به صورت یک طرفه و یا دو طرفه و به مرور زمان رخ دهد و دوطرف بتدریج متوجه شوند که جذابیت، کشش و علاقه و عاطفه مثبتی که نسبت به هم داشته اند در بین آنها رنگ باخته است.
دکتر محمود دژکام روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی طلاق عاطفی را این گونه تعریف می کند : «در طلاق عاطفی دو نفر به صورت فیزیکی از یکدیگر جدا نمی شوند، بلکه کنار هم زندگی می کنند و شرایطی بر روابط آنها حاکم است که در طلاق متعارف وجود ندارد.» وی ادامه می دهد: «این اتفاق می تواند به صورت یک طرفه و یا دو طرفه و به مرور زمان رخ دهد و دوطرف بتدریج متوجه شوند که جذابیت، کشش و علاقه و عاطفه مثبتی که نسبت به هم داشته اند در بین آنها رنگ باخته است. به عبارتی حساسیت ها، کنجکاوی ها و نگرانی هایی که آنها نسبت به هم نشان می دادند فروکش می کند و باعث ایجاد کرختی در بین آنها می شود و این احساس باعث می شود که همیشه یک طرف نسبت به رفتارهای دیگری شکایت داشته باشد، مواردی مانند درک نشدن، بی توجهی، اشتغال زیاد، تکروی و بی توجهی به نیازها و خواسته های طرف مقابل که معمولاً این شکایت ها بیشتر از جانب زنان نسبت به مردان صورت می گیرد، ضمن آن، که گاهی نیز مردان از انرژی و نشاط نداشتن همسر، بی علاقگی و فراموشکاری و بی دقتی درامور گله مند هستند.به خصوص آن که مسائل استرس زا و اشتغال های فکری و فیزیکی و نبود آرامش در محیط زندگی و کار نیز باعث تشدید این موضوع می شود.»
دژکام بروز چنین مشکلاتی در جامعه ایرانی را نتیجه گذر از جامعه سنتی به صنعتی می داند و اضافه می کند: «یکی ازمهمترین آسیب های ناشی از مؤلفه های متفاوت جامعه سنتی و صنعتی، گسسته شدن روابط خانوادگی و به سردی گراییدن روابط مثبت و شیرین خانوادگی است. روابطی که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها، نگرش ها و نیازهای زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آنها از هم شده است که در چنین شرایطی تنها وجود انگیزه ای خاص می تواند دو نفر را به زندگی در کنار هم وادار کند که معمولاً این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعی است، مسائلی که منجر به تحمل زندگی و ادامه آن می شود. در حالی که این گونه زندگی کردن هر لحظه آماده رخدادی جدید خواهدبود.
زندگی در کنار هم بدون دلبستگی و تفاهم ، زن ومرد و فرزندان آن ها را دچار آسیب هایی می کند که جبران ناپذیر است.
بخش خانواده ایرانی تبیان
فرآوری و تنظیم : داودی
منابع : سایت حوزه - روزنامه ابتکار
عشق تان را با چنگ و دندان حفظ کنید
بسیاری از خانم ها و آقایانی که مدتی از شروع زندگی مشترکشان می گذرد، وقتی به گذشته نگاه می کنند یاد دورانی می افتند که عاشق یکدیگر بودند و هیچ چیز نمیتوانست جلوی زندگی رمانتیک شان را بگیرد. اما وقتی مدت زمانی از این ماجرا می گذرد، عشق از زندگی آنها رخت بر می بندد. آنها درگیر گرفتاری های روزمره می شوند و سرشان آنقدر شلوغ می شود که زندگی مشترک برایشان یکنواخت شده و جذابیت خود را از دست می دهد. در این شرایط زمانی هم که تصمیم می گیرند به زندگی شان سر و سامانی داده و طراوت گذشته را به آن باز گردانند، سر در گم می شوند که از کجا باید شروع کنند. به راستی زندگیزناشویی عاشقانه چگونه است؟
""زندگی رمانتیک در حفظ فضای عاشقانه و برقراری معاشقه پس از اولین روزهای ازدواج خلاصه می شود. به عبارت دیگر، زندگی رمانتیک نوعی ارتباط صمیمی است که هر کس چیزی جز عشق برای دیگری نمی خواهد.""
زندگی عاشقانه یک اتفاق نیست، بلکه یک ارتباط روزانه است. نباید به آن به عنوان نوعی پیش نوازی و ... نگاه کرد؛ بلکه یک رابطه دوستانه است که هر روز بیش از پیش رشد می کند. در مورد این است که از یکدیگر بپرسیم چگونه روز خود را سپری کردیم، سرگرمی هایمان چیست، و یا پروژه ها چگونه پیش می روند. در مورد در میان گذاشتن علایق روزمره است. باید از زمانی که در کنار هم هستید لذت ببرید و تصور کنید نزد دوست داشتنی ترین کس خود هستید.
این نیست که شما شب جمعه یک برنامه بیرون رفتن بریزید و همه چیز تمام شود. این امر ملزم تلاش های مداوم است. البته اگر شما خلاق نباشید شاید برایتان کمی مشکل باشد.
حالا که زیر یک سقف آمده اید بهتر است نسبت به نیاز های هم آگاهی پیدا کنید. مطالعه کنید و از دنیای روحی و روانی طرف مقابل تان آگاه شوید. اگر زن هستید در دنیای مردانه و اگر مرد هستید در دنیای زنانه قدم بزنید.شناخت نیازها و خواسته های طرف مقابل بخش مهمی از راهی است که در پیش روی دارید.در زیر بخشی از ویژگیهای زن و مرد آورده شده است که مطالعه ی آن خالی از لطف نیست.
زن به مراقبت و مرد به اطمینان نیاز دارد:
زمانی که مردی برای بهبود حال زنش، به احساسات و دلبستگی های او توجه می کند، زن احساس می کند همسرش او را دوست دارد وبرایش اهمیت قائل است. وقتی مردی با حمایت از همسرش احساس بخصوصی به او می دهد، در برآورده کردن اولین نیاز اصلی زن موفق می شود. در این شرایط زن اطمینان بیشتری به مرد پیدا می کند و زمانی که زن اطمینان کند، انبساط خاطر می یابد وخیالش راحت می شود و اما درباره مردها باید گفت وقتی نظر زنی نسبت به همسرش صادقانه و پذیرنده باشد، مرد هم احساس می کند مورد اطمینان است. اعتماد مرد به این معناست که ما مطمئن هستیم او نهایت سعی خود را می کند و بهترین ها را برای همسرش می خواهد. وقتی واکنش های زن نشان دهنده اعتقاد مثبت او نسبت به توانائی ها و اهداف مرد است، اولین نیاز اصلی عشق مرد برآورده می شود و مرد هم خود به خود علاقه و توجه بیشتری به نیازهای زن نشان می دهد.
زن را باید درک کرد و مرد را باید پذیرفت:
وقتی مرد بدون قضاوت ولی با دلسوزی و وابستگی به احساسات و صحبتهای زن گوش می دهد، زن احساس می کند به حرفهایش گوش کرده و او را درک کرده اند. زمانی که نیاز شنیده شدن و درک شدن زن برآورده می شود، او هم به آسانی نیاز همسرش را می پذیرد. اما درباره مردها باید گفت زمانی که زن با مهربانی وبدون کوشش در عوض کردن مرد او را می پذیرد، مرد احساس می کند مورد قبول است. یک رفتار پذیرشی نشان می دهد که مرد با محبوبیت تمام تائید شده است. این نشان دهنده این نیست که زن کاملا" شوهرش را بی عیب و نقص می داند. بلکه نشان می دهد کوششی در عوض کردن او ندارد و به مرد اطمینان می دهد خود اوست که به تنهایی می تواند اوضاع را بهتر کند. وقتی مرد از سوی همسرش تأیید شود، آسان تر می تواند برای همسرش شنونده خوبی باشد.
احترام به زن و قدردانی از مرد فراموش نشود:
زمانی که مرد با تأیید به زن نشان می دهد حقوق ،خواسته ها و نیازهای او در اولویت است، زن احساس می کند مورد احترام واقع شده است. اظهارات محترمانه واقعی و طبیعی مرد مثل اهدای گل و به یاد داشتن تاریخ سالگرد ازدواج بسیار ضروری است. وقتی زن احساس احترام می کند، آن طور که در خور همسرش است از او قدردانی می کند.
وقتی زن تشخیص می دهد شخصا" از رفتار و کوشش مرد بهره مند شده است، مرد احساس قدردانی می کند. قدردانی زن واکنشی به مراقبت و حمایت شدن ازاوست. وقتی از مردی قدردانی می شود او می داند که کوشش او به هدر نرفته و تشویق می شودو بیشتر ایثار می کند. در این حالت مرد قدرت و انگیزه پیدا می کند تا برای همسرش احترام بسیاری قائل شود.
زن به وفا ومرد به تحسین نیاز دارد:
مرد زمانی« زن نیازمند به عشق ومحبت » را به کمال می رساند که به خواسته ها و نیازهای او بیشتر از نیازهای خودش مثل کار، تفریح ومطالعه اهمیت بدهد. مرد باید به نیازهای زن اولویت بدهد و متعهد باشد که ازاو مراقبت وخواسته هایش را برآورده کند. وقتی زن احساس کند مهمترین فرد زندگی همسرش است به راحتی اورا تحسین می کند.
اما همان طورکه زن نیاز به وفاداری دارد، مرد هم دوست دارد تحسین حقیقی زن را لمس کند. برای تحسین مرد باید او را با نگاهی پر از شگفتی لذت وخوشحالی نگاه کرد. زمانیکه زن با خوشحالی از اخلاق وهنرهای بی نظیر شوهرش مثل خوش اخلاقی، قدرت، پشتکار، راستی وصداقت، مهربانی، عشق، ادراک و پرهیزگاری حیرت زده شده و تعریف می کند مرد احساس می کند مورد تحسین قرار گرفته است. در این شرایط مرد با اطمینان خاصی به پرستش زنش می پردازد.
زن را باید تأیید کرد ومرد باید مورد پسند قرار گیرد:
زمانی که مرد درباره احساسات و خواسته های زن اعتراض یا بحثی نمی کند و در عوض آنها را می پذیرد ومعتبر می داند، زن واقعا" احساس می کند مرد دوستش دارد. به یاد داشته باشیم بسیار مهم است که مرد به احساسات زن بها دهد در حالی که به نظر خودش چیز دیگری باشد. وقتی مرد یاد می گیرد که چطور این تأیید را به زن نشان دهد، مطمئن می شود مورد پسند قرار گرفته است.
هر مردی قلبا" می خواهد برای همسرش یک قهرمان باشد. نشانه قبولی او در امتحان تصویب زنش است. تصویب زن نشان می دهد که احسان و خوبی مرد مورد پسندش قرار گرفته و نهایت رضایت را از او ابراز می کند. تصویب رفتار مرد شناخت او و دلایل مفیدی است که او طبق آنها کار انجام می دهد.
به زن اطمینان خاطر دهید و مرد را تشویق کنید:
وقتی مرد به طور مداوم نشان می دهد که دلواپس زن است او را درک می کند وبه او احترام می گذارد وهمسرش مورد علاقه وتأیید او قرار دارد، نیازاصلی زن درباره اطمینان خاطر برطرف می شود. یک رفتار مطمئن که از طرف مرد اعمال می شود به زن می گوید همیشه دلخواه همسرش خواهد بود.
« معمولا" مردها به اشتباه فکر می کنند چون یک بار نیازهای اصلی زن را برآورده کرده وبه اواحساس امنیت و خوشنودی داده اند، پس دیگر تا ابد همسرش می داند که مرد دوستش دارد! در حالی که صحیح نیست ومردها باید بدانند بارها وبارها باید به همسرشان اطمینان خاطر بدهند.»
نیازهای عمده مرد هم باید از طرف همسرش تأیید وتشویق شود. نظریات تشویق آمیز زن به مرد قدرت وامید می دهد تا به صلاحیت وشخصیت خود مطمئن شود. وقتی زن همسرش را تشویق می کند که تمام سعی خود را بکند، مرد دلگرم می شود واحساس آرامش می کند.
در نهایت باید گفت برای اینکه در روابط خود موفق باشیم، باید فصلهای متفاوت عشق و تفاوتهای احساسی را درک کنیم وبپذیریم. برای رسیدن به عشق تلاش لازم است. ما نباید انتظار داشته باشیم همیشه همسرمان سرشار از عشق و محبت باشد یا حتی یادش بماند چگونه مهربان باشد. در ضمن باید به خودمان موهبت درک وفهم را هدیه کنیم و توقع نداشته باشیم تا همیشه تمام آنچه را درباره محبت ومهربان بودن یاد گرفته ایم به یاد داشته باشیم. ما هم گاهی اشتباه می کنیم وباید آن را بپذیریم و هرچه زودتر خود را اصلاح کنیم.
منابع : سایت تنظیم خانواده - جوان آنلاین - آفتاب
زیر سقف مشترک،غریبه ایم
یکی شاخه نبات ها را روی ساتن سفید توردوزی شده می سابید که زن گفت: با اجازه بزرگ ترها، بله!
دیگر صدای کل کل شادی، سوت و دست ها را نشنید برای آنکه پدر آمده بود بالای سرش و گفته بود: با لباس سفید می روی خانه بخت، با لباس سفید هم می آیی بیرون، مبارکت باشد!.
زن دلش نمی خواست آن لحظه لباس سفیدی از جنس کفن را تصور کند، با این حال لبخند زد، گفت: چشم پدر!
حالا سال ها از گفتن آن کلمه (بله) می گذرد، سال هاست که آنها از هم طلاق گرفته اند بدون اینکه پله های دادگاه را بالا و پایین رفته باشند، مهر را بخشیده و یا تا ریال آخر تسویه کرده باشند، اصلا چه فرق می کند حضانت بچه ها با پدر باشد یا مادر؟! سال هاست که او زن خانه و آن یکی پدر بچه هاست. نه خودشان که هیچ کس آنها را جزو آمار (حدود صدهزار نفری در سال) طلاق نمی شمارد اما وقتی هیچ رابطه احساسی و عاطفی عمیقی بین زن و مرد نباشد، سر هرکدام برود توی لاک تنهایی خودشان، آن وقت به اصطلاح روانشناسی امروز آنها دچار طلاق پنهان یا خاموش شده اند بدون اینکه متوجه باشند.
قدیمی ترها چیزی به نام طلاق پنهان نداشتند آنها تنها یک طلاق می شناختند که ننگ می شد و می چسبید روی پیشانی ها!
تا قبل ازاین صد سال اخیر ازدواج تنها دو بعد زیست شناختی و جامعه شناختی داشت، همین قدر که مرد و زنی نیازهای روحی و عاطفی خود را در مسیر هدایت شده قرار می دادند و بعد پدر و مادر می شدند، برای داشتن یک زندگی خوب کافی بود.
آدم های صد سال قبل وقتی به یک رابطه عاطفی و خویشاوندی جدید با یک ایل و یا عشیره دیگر دست پیدا می کردند برایشان کافی بود تا بتوانند بعد اجتماعی ازدواج را تکمیل کنند. اما حالا سال هاست که بعد تازه روانشناسی را آورده اند و چسبانده اند به ازدواج که اگر این بعد آخر نباشد آن وقت زن ومرد دچار طلاق پنهان می شوند و روابط آنها خالی از عواطف و درک متقابل می شود. امروز ازدواجی را کامل می دانند که در آن هر سه بعد روانشناختی، زیست شناختی و جامعه شناختی وجود داشته باشد.
گاهی بین زن و شوهر اختلافاتی وجود دارد که ترجیح می دهند باهم اما جدا از هم زندگی کنند مانند:اختلافات در میزان هوش، خواسته ها، سلیقه ها و علاقه ها، دیدگاه ها، ابعاد معنوی و نیز ترس از طلاق و حرف های اطرافیان و حواشی بعدی آن، محدودیت های اجتماعی و فرهنگی، مشکلات اقتصادی، ازدواج های تحمیلی، ترس و فرار از تنها ماندن، چشم و هم چشمی با دوستان و فامیل، خشونت و عصبانیت، مادیات، تجمل گرایی و تشریفات بیش از حد، خود بزرگ بینی و تحقیر دیگری، دو رویی، پنهان کاری، لجاجت و مسائلی از این دست، همگی مسیر زندگی عاشقانه را به زندگی بدون احساس و خالی از مفاهیم اولیه زناشویی مبدل می سازد. این بی تفاوتی، آخرین مرحله روابط احساسی بین زن و مرد است . اگر چه همسران با هم زندگی می کنند ولی فقط جسم خاکی آنان با هم است و آنان فارغ از هم و در فضایی کاملا غریب و شخصی ایام را سپری می کنند و مقصد بعدی آنها منزلگاهی جز طلاق رسمی و جدایی فیزیکی نخواهد بود.
وقتی خلأ احساسی پیدا شود آنهایی که به دلایل متعدد اجتماعی و اقتصادی نتوانند طلاق بگیرند سرشان می رود توی لاک تنهایی خودشان و به تدریج همان رابطه محدود عاطفی با طرف مقابل را هم قطع می کنند
نگران شده اید، نشسته اید به مرورکردن زندگیتان؟ فکر می کنید نکند شما هم طلاق گرفته اید و حواستان نیست؟!
دارید از خودتان می پرسید «چرا، غیر از بچه ها و دخل وخرج هایی که با هم نمی خوانند، هیچ وقت هیچ حرف دیگری باهم نزده اید؟راستی همسرتان از کی سرش مدام رفت توی ورق های روزنامه؟
اگر کارتان از بیخ غلط نباشد جای نگرانی نیست! آنهایی دچار طلاق پنهان می شوند که بدون هماهنگی عاطفی، وجود عشق و شناخت نیاز های خود و طرف مقابل ازدواج کرده باشند.
این جور ازدواج ها تا وقتی شیرین است که عروس خانم ها و آقا دامادها سرگرم گرفتن هدایای کادو پیچ جوروا جور باشند و بعد مشغول برپایی مراسم عروسی شوند، البته تا وقتی مهمانی های روزها و ماه های اول و به اصطلاح پاگشایی ها تمام نشده آنها احساس خوشبختی می کنند اما این رفت و آمدها و تازگی روزهای اول ازدواج که تمام شود، آن وقت احساس می کنند یک چیزی میان این رابطه دو نفره کم است و آن چیزی جز همان نقاط احساسی و فکری مشترک نیست.
وقتی خلأ احساسی پیدا شود آنهایی که به دلایل متعدد اجتماعی و اقتصادی نتوانند طلاق بگیرند سرشان می رودتوی لاک تنهایی خودشان وبه تدریج همان رابطه محدود عاطفی با طرف مقابل را هم قطع می کنند و طلاق می گیرند بدون اینکه صدایش را در بیاورند. آنها از همان وقت می روند جزو آمار طلاق های پنهان (که البته هیچ آماری از آن در دست نیست.)
آنها تنها به ظاهر یک زندگی مشترک دارند که به شدت ملال آور و یکنواخت است، هر چند که زن و شوهر قرارداد اجتماعی و مذهبی ازدواج را رعایت می کنند اما زندگی آنها خالی از عشق و هماهنگی روانشناختی است درحالی که وجود این بعد از رابطه می تواند زندگی زن و مرد را معنادار و شکوفا کند.
فرآوری :گروه خانواده ایرانی سایت تبیان
منابع : روزنامه تهران امروز - مردمسالاری